Novels2Search

Chapter 2 / killing people?

هی پسر اینجا جای بچه ها نیست

ویکتور چرخشی زد و خواست سر سرباز را با دستش جدا کند، دست ویکتور به گردن سرباز خورد اما چیزی نشد.

سرباز: هی احمق، چطور جرات می کنی به من دست بزنی؟

ویکتور: اوه...

سرباز: فاز نداری گم شو پسره احمق!

ویکتور سرش را خم کرد.

سرباز: اوه، ببخشید، به نظر می رسد که من زیاده روی کردم...

ویکتور با عصبانیت سرش را بلند کرد و سرباز لحظه ای از ترسید.

سرباز به آرامی عقب رفت و با بیرون ریختن هاله قرمز از بدن ویکتور که بسیار ترسناک بود شروع به فرار کرد و با خود گفت:

چرا فرار میکنم؟؟؟ اصلا دست من نیست... پس به این میگن غریزه بقا...؟

فرمانده دستش را روی سر ویکتور گذاشت و با تمسخر گفت: پسر جون، از اینجا برو، اینجا محل ارتش است.

فرمانده زن جوانی بود با بلوند و چشمان سیاه.

ویکتور: بله اشتباه کردم...

فرمانده: افری..

ویکتور: من اشتباه کردم... باید همین الان تو را بکشم!

فرمانده با تعجبی که روی صورتش بود گفت: چیکار کردی؟

و سپس همه افراد حاضر با حالتی مبهوت به ویکتور نگاه کردند و به زودی همه شروع به خندیدن کردند.

فرمانده نگاهی به کیفش انداخت و خنجری را بیرون آورد و به ویکتور داد و گفت: اگر می توانی ما را بکش!

خنجر جدید به نظر می رسد، اما برای کشتن خیلی خوب به نظر نمی رسد.

ویکتور خنجر را در دست گرفت و نیشخندی زد.

This content has been unlawfully taken from Royal Road; report any instances of this story if found elsewhere.

با دستان خود قبر خود را حفر کنید

سرباز: چی میگی کوچولو؟

ویکتور دست فرمانده را قطع کرد و با چرخش فرمانده به دو نیم شد

_ این.. این پسر.. لعنتی... فرار کن...

چند دقیقه بعد...

کنار درب ورودی طبقه 1 پر از خون بود، ساختمان ها و جاده قرمز رنگ شده بود و نور خورشید به خون برخورد کرد و صحنه ترسناکی را رقم زد.

[۱۲۰ سرباز کشته شدند...]

[ سطح شما ارتقا یافته است! 1 واحد به آمار شما اضافه شده است.]

[ 100 سکه دریافت شد ]

[0.1 واحد برق به شما اضافه شد]

[واحد سرعت 0.2 به شما اضافه شد]

[0.1 واحد اطلاعات به شما اضافه شد]

ویکتور: هوم، زیاده روی کردم، میرم سیستم رو ببینم چی داره.

[فقط 2 گزینه وجود دارد 1: خود ارزیابی

2: جعبه را با یک سکه باز کنید]

ویکتور: جعبه را باز کن

[ لیست جعبه ها

5: دسته ناخواسته (بیشتر اقلام از دسته D به پایین) قیمت هر جعبه: 100 سکه

4: کلاس معمولی (بیشتر دستگاه های کلاس C و B) 500 سکه قیمت دارند

3: کلاس بالا (بیشتر دستگاه های کلاس B و A) 2 هزار سکه قیمت دارند

2: رده سنت (بیشتر دستگاه های دسته A و A+، احتمال کم برای دستگاه های رده AA و AA+) هزینه: 10 هزار سکه

1: دسته شیطان (عمدتا دستگاه های دسته AAA و AAA+

و احتمال کم برای دستگاه های کلاس S) 1 میلیون سکه هزینه دارد

0: رتبه الهی (بیشتر SSS+ و شیطان و در بهترین حالت رتبه الهی) 100 میلیون سکه هزینه دارد.

کلاس بی نهایت (بیشتر کلاس الهی و احتمال بسیار کم برای اقلام کلاس بی نهایت) ارائه 1000 نفر

ویکتور با چهره هیجان زده: دسته سطل را باز کنید

[در حال محاسبه...]

[شما یک شمشیر آهنی دریافت کرد]

ویکتور شمشیری در دست داشت

شمشیر جدید بود و رنگ نقره ای براق داشت که نور را منعکس کرد.

و صفحه ای در مقابلش باز شد

[ نوع: جنگ /// نام سلاح: شمشیر آهنی /// دسته: ا

هنگام استفاده: قدرت: +8 سرعت -1

ویکتور با صورت قرمز و چشمان قرمز: می خواهم برای جعبه بی نهایت بکشم! پیف ها!